جدول جو
جدول جو

معنی لسه میر - جستجوی لغت در جدول جو

لسه میر
(لَ سَ)
مرضی در کرم قز (ابریشم) که بزرگ شود و نتند و سیاه شود و میرد. قسمی بیماری کرم ابریشم که کرم فالج زده و بی حس شود. قسمی بیماری کرم پیله که در اول مفلوج شود و سپس میرد
لغت نامه دهخدا
لسه میر
بیماریی است در کرم ابریشم که بزرگ شود وتندء وسیاه گردد و بمیرد
تصویری از لسه میر
تصویر لسه میر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لکه گیر
تصویر لکه گیر
آنکه لکۀ چیزی را پاک کند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ عَ)
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 5هزارگزی باختر فلاورجان و 4هزارگزی باختر جادۀ شهرکرد به اصفهان. موقع جغرافیایی آن جلگه وهوای آن معتدل است. سکنۀ آن 227 تن است. آب آن از کاریز و محصول آن غلات، صیفی، پنبه، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
تیرانداز کامل هنر. (آنندراج) (غیاث اللغات) (شرفنامه چ وحید ص 378) :
اگر خسرو شست میران بود
هم آماج این شست گیران بود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنکه لکه گیرد (از لباس و جز آن) ، آنکه اصلاح قسمتهای ریختۀ گچ و مانند آن از دیواری یا سقفی کند
لغت نامه دهخدا
(سِ دِ)
رجوع به سدیر شود
لغت نامه دهخدا
آنکه لکه های پارچه و لباس و غیره را پاک کند، آنکه قسمتهای ریخته گچ و غیره را از دیوار یا سقفی اصلاح کند
فرهنگ لغت هوشیار
فرومایه خسیس
فرهنگ گویش مازندرانی
کند رو
فرهنگ گویش مازندرانی